کلیدر (کلیدر #1-10) 
Kelidar (1977 to 1984), Mahmoud DowlatabadiKelidar (1977 to 1984) is Mahmoud Dowlatabadi's monumental novel, one of the most famous Persian novels. This novel is of nearly three thousand pages in five volumes consisting of ten books.تاریخ نخستین خوانش: سال 1985 میلادیعنوان: کلیدر نویسنده: محمود دولت آبادی تهران پارسی 1368 ده جلد در پنج مجلد چاپ دیگر: تهران فرهنگ معاصر 1368 در پنج مجلد چاپ دیگر: 1372 در پنج مجلد چاپ بیستم 1387 اهل خراسان مردم کرد بسیار دیده اند. بسا که این دو با یکدیگر در برخورد
بیگ محمد: هیچ وقت عاشق بوده ای ستّارعاشق زیاد دیده ام!!بیگ محمد:راه و طریقش چه جور است عشقستار:من که نرفته ام برادر!آنها که رفته اند چیآنها چی می گویندستار:آنها که تا به آخر رفته اند وانگشته اند تا چیزی بتوانند بگویند!کلیدر-محموددولت آبادی

گل محمد: زندگانی کرده ایم خان عمو یک بار زندگانی کرده ایم و هیچ آدمی در این دنیا بیش از یک بار زندگانی نمیکند. خوب اگر نگاه بکنی می بینی که زندگانی کرده ایم. زندگانی یک بار است و بیش از یک بار هم نیست و ما یک بار زندگانی کرده ایم. یک بار است زندگانی یک بار. همان یک بار که نسیم صبح را به سینه فرو می دهیم همان یک بار که عطش خود را با قدحی آب خنک فرو می نشانیم همان یک بار که سیبی را گاز می زنیم و همان یک بار که تن در آب می شوییم و همان یک بار که سوار بر اسب در دشت تاخت می کنیم یک بار... یک بار و
دیشب گل محمد مرد.وقتی مصاحبه محمود دولت آبادی را دیدم هنوز گل محمد را نمیشناختم اون لحظه ای که گفت اشک میریختم و مرگ گل محمد را مینوشتم گفتم خوب حس یه نویسنده هست و طبیعی هست. دیشب که گل محمد مرد گریه نکردم حتی بغض هم نکردم. کتاب را بستم ساعت را نگاه کردم ۰۰:۵۷ نصف شب بود و باید میخوابیدم. صبح باید زود بیدار بشم و برم سر درسم. ساعت ۱:۲۳ هنوز نتونستم بخوابم. نمیدونم چه مرگیم شده دیشب هم همش خواب جنگ و خون ریزی دیدم و نتونستم درست بخوابم. ساعت ۲:۱۰ بهتره بلند بشم و یه چیزی بخونم یا یه فیلم نگاه
پس سر بريده را به جهن سپرد و از ميانه بدر رفت. او هيچ جَزَع نكرده بود اما هنگامي كه ميرفت تا دور بشود به يك پركاه ميمانست كه بادش ميتوانست ببرد و اگر گام به سنگيني بر ميداشت از آن بود كه بار اندوه سنگين بود و گرنه بلقيس ديگر وزني نداشت...گل محمد چهره ماندگار ادبيات معاصر ماست. گمان ندارم كسي يك صفحه ازين كتاب خوانده باشدو بتواند آنرا از ياد برد!خوشا به قلمت استاد! بيرقت نخوابد دولت آبادي... سايه ات بر سر ادبيات ما برقرار !
Mahmoud Dowlatabadi
Hardcover | Pages: 2837 pages Rating: 4.33 | 3052 Users | 255 Reviews

Describe Books During کلیدر (کلیدر #1-10)
Original Title: | کلیدر |
Edition Language: | Persian |
Series: | کلیدر #1-10 |
Setting: | Iran, Islamic Republic of Persia |
Relation Toward Books کلیدر (کلیدر #1-10)
محمود دولتآبادی متولد ۱۳۱۹ اهل دولت آباد سبزوار از بلاد خراسانPresent Regarding Books کلیدر (کلیدر #1-10)
Title | : | کلیدر (کلیدر #1-10) |
Author | : | Mahmoud Dowlatabadi |
Book Format | : | Hardcover |
Book Edition | : | Anniversary Edition |
Pages | : | Pages: 2837 pages |
Published | : | 1989 by فرهنگ معاصر (first published January 1st 1976) |
Categories | : | Novels. Literature |
Rating Regarding Books کلیدر (کلیدر #1-10)
Ratings: 4.33 From 3052 Users | 255 ReviewsComment On Regarding Books کلیدر (کلیدر #1-10)
بزرگ و ماناKelidar (1977 to 1984), Mahmoud DowlatabadiKelidar (1977 to 1984) is Mahmoud Dowlatabadi's monumental novel, one of the most famous Persian novels. This novel is of nearly three thousand pages in five volumes consisting of ten books.تاریخ نخستین خوانش: سال 1985 میلادیعنوان: کلیدر نویسنده: محمود دولت آبادی تهران پارسی 1368 ده جلد در پنج مجلد چاپ دیگر: تهران فرهنگ معاصر 1368 در پنج مجلد چاپ دیگر: 1372 در پنج مجلد چاپ بیستم 1387 اهل خراسان مردم کرد بسیار دیده اند. بسا که این دو با یکدیگر در برخورد
بیگ محمد: هیچ وقت عاشق بوده ای ستّارعاشق زیاد دیده ام!!بیگ محمد:راه و طریقش چه جور است عشقستار:من که نرفته ام برادر!آنها که رفته اند چیآنها چی می گویندستار:آنها که تا به آخر رفته اند وانگشته اند تا چیزی بتوانند بگویند!کلیدر-محموددولت آبادی

گل محمد: زندگانی کرده ایم خان عمو یک بار زندگانی کرده ایم و هیچ آدمی در این دنیا بیش از یک بار زندگانی نمیکند. خوب اگر نگاه بکنی می بینی که زندگانی کرده ایم. زندگانی یک بار است و بیش از یک بار هم نیست و ما یک بار زندگانی کرده ایم. یک بار است زندگانی یک بار. همان یک بار که نسیم صبح را به سینه فرو می دهیم همان یک بار که عطش خود را با قدحی آب خنک فرو می نشانیم همان یک بار که سیبی را گاز می زنیم و همان یک بار که تن در آب می شوییم و همان یک بار که سوار بر اسب در دشت تاخت می کنیم یک بار... یک بار و
دیشب گل محمد مرد.وقتی مصاحبه محمود دولت آبادی را دیدم هنوز گل محمد را نمیشناختم اون لحظه ای که گفت اشک میریختم و مرگ گل محمد را مینوشتم گفتم خوب حس یه نویسنده هست و طبیعی هست. دیشب که گل محمد مرد گریه نکردم حتی بغض هم نکردم. کتاب را بستم ساعت را نگاه کردم ۰۰:۵۷ نصف شب بود و باید میخوابیدم. صبح باید زود بیدار بشم و برم سر درسم. ساعت ۱:۲۳ هنوز نتونستم بخوابم. نمیدونم چه مرگیم شده دیشب هم همش خواب جنگ و خون ریزی دیدم و نتونستم درست بخوابم. ساعت ۲:۱۰ بهتره بلند بشم و یه چیزی بخونم یا یه فیلم نگاه
پس سر بريده را به جهن سپرد و از ميانه بدر رفت. او هيچ جَزَع نكرده بود اما هنگامي كه ميرفت تا دور بشود به يك پركاه ميمانست كه بادش ميتوانست ببرد و اگر گام به سنگيني بر ميداشت از آن بود كه بار اندوه سنگين بود و گرنه بلقيس ديگر وزني نداشت...گل محمد چهره ماندگار ادبيات معاصر ماست. گمان ندارم كسي يك صفحه ازين كتاب خوانده باشدو بتواند آنرا از ياد برد!خوشا به قلمت استاد! بيرقت نخوابد دولت آبادي... سايه ات بر سر ادبيات ما برقرار !
0 Comments:
Post a Comment
Note: Only a member of this blog may post a comment.